۱۳۹۰/۳/۱۰

اولین مصیبت

می گویند مرگ آدم های بزرگ مصیبت هایی به دنبال خودش می آورد. مهندس سحابی هم آدم بزرگی بود. مرگش اولین مصیبت را برای من به ارمغان آورد:
همسرم از صبح که بیدار شده و خبر مرگ مهندس را خوانده، یکریز دارد گریه می کند. هیچ چیزی هم آرامش نمی کند.

*به خدا قسم بزرگ ترین مصیبت برای یک مرد، گریه کردن همسرش است.

۱۳۹۰/۳/۳

مشکل کوچک

خبرنگار صدا و سیما در پالایشگاهی آبادان: مشکل خاصی وجود نداره. همه چی طبیعی و تحت کنترله. مشکل کوچکی بوده که رفع شده و الان پالایشگاه با تمام ظرفیت موجود خودش در حال تولید بنزین هست.
مجری خبر: آیا در حادثه ی امروز کسی هم صدمه دیده؟
خبرنگار: بله. حادثه ی امروز منجر به مرگ یکی از کارگران شده و چند نفری هم مجروح شده اند. البته جراحات در حد چند خراشه و مجروحان به صورت سرپایی درمان شدند.

* فارس: مسئولان حاضر در پالایشگاه آبادان حادثه آتش‌سوزی پالایشگاه همزمان با مراسم افتتاحیه مرحله اول فاز 3 با حضور رئیس جمهور در روز جاری را به دلیل نشت گاز مایع فشرده LPG دانستند و اعلام کردند 25 نفر زخمی شده و یک نفر به دلیل سوختگی شدید کشته شد.

۱۳۹۰/۲/۳۱

برای قدردانی

عاشق بودیم، خواستگاری ات کردم. مادرت استخاره کرد؛ خیلی خوب، اما با سختی زیاد.
خیلی چیزها را همان اول ثابت کردی؛ همسرم شدی.

۱۳۹۰/۲/۱۷

وفادار

توی دوران دانشجویی یک هم اتاقی داشتم که دو سه سالی بود که با دوست دخترش ادای عشق و عاشقی در میاوردند و قرار بود در آینده با هم ازدواج هم بکنند. بعد هر وقت با هم تنها می شدیم، شروع می کرد در مورد دخترهای دانشگاه حرف زدن و این که کدام خوشگل تر از بقیه است و کدام را بیشتر می پسندد. هر وقت هم دختر خوشگلی می دید یک مدتی می رفت توی نخش؛ برای پیشنهاد دادن و قرار مدار برنامه می ریخت (دو سه باری هم عملی اش کرد). من و بقیه ی هم اتاقی ها هم کاری به کارش نداشتیم. فقط هر از چند گاهی دوست دخترش را یادآوری می کردیم برایش.
سال آخر دانشگاه بود که بالاخره بهم زدند. روحیه ی دوست دخترش خیلی خراب شده بود و چند جلسه ای هم پیش روان پزشک رفت. اما خودش به تخمش هم نبود، سیم کارتش را عوض کرد و چسبید به زندگی و چشم چرانی اش!

چند وقت پیش توی فیس بوک رای گیری راه انداخته بودند که از کدام خصوصیت منفی پسرها بدتان می آید، حالتان را بهم می زند یا همچین چیزی. این دوست ما هم شرکت کرده بود. جوابش هم این بود: عدم وفاداری!

۱۳۹۰/۲/۱۵

حب نفس

- خیلی از این آدمایی که می خوان جامعه رو عوض کنن و تغییر بدن و احساس می کنن مصلح اجتماعین متنفرم!
- تو مگه خودت اینطوری نیستی؟
- خوب آره. از خودمم متنفرم دیگه!